باران می بارد امشب

خدایا خوابش دیدم

خدایا دلتنگشم

خدایا محمدم کجاست

پارسال نبود تولدش تبریک بگم

خدایا امسال دیگه باشه 

خدایا دلم پوکید

باران می بارد امشب...

۲۵ آذر تولد بهترینم مبارک

امسال هم مثل پارسال محمد نیست

تولدت مبارک ان شاالله همیشه خوشباشی

دلم برات یه دنیا تنگیده

باران می بارد امشب...

ای روزگار ،ای مردم ناسازگار

هرکس از دیده رود از دل نیز برود

نمیدونم چرا فراموشم نمیشه

مخصوصا ماه تولدش آزار دهنده ترین ماه روزگار منه

خوشا محمد که استاد فراموشی بود

باران می بارد امشب...

تولدت مبارک محمدم

دوست دارم دوست دارم قد تموم دنیا قد تموم عاشقا

رفتی و پنهون شدی از من چرا ای بی وفا

عشق من گم شد و رفت عاشق مردم شد و رفت

باران می بارد امشب...

سلام دوباره بعد از مدتها برگشتم 

من همونم فقط تنهاتر

و یه کم پیرتر و نا امیدتر

باران می بارد امشب...

درویشی تهیدست از كنار باغ كریم خان زند عبور می‌كرد.چشمش به شاه افتاد با دست اشاره‌ای به او کرد. كریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ اوردند. كریم خان گفت: این اشاره‌های تو برای چه بود؟ درویش گفت: نام من كریم است و نام تو هم كریم و خدا هم كریم. آن كریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟ كریم خان در حال كشیدن قلیان بود؛ گفت چه می‌خواهی؟ درویش گفت: همین قلیان، مرا بس است. چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان كسی نبود جز كسی كه می‌خواست نزد كریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد. پس جیب درویش پر از سكه كرد و قلیان نزد كریم خان بر باران می بارد امشب...ادامه مطلب

میگن سرنوشت رو باید از سر نوشت

اماقلم من گمشده ودست نوشتی ندارم

روزگاربرام مینویسه اما حتی ازمن نمیپرسه چی بنویسم برات

آهای روزگار قلمم گمشده خودم که هستم

آهای...........

باران می بارد امشب...

    

      همه چیز خوب بود امیدی اومده بود اما امیدم نا امید شد

                     ای کاش این  امید کاذب هرگز نبود

             از قفس تنهایی بیرون اومدم اما احتیاط نکردم از شدت شوق 

             من افتادم و قفس هم افتاد وقتبیرون اومدن یادم نبود در قفس رو ببندم که دوباره اسیرش نشم

                   واقعا نابود شدم

باران می بارد امشب...

نمیدونم چرا زندگی من اینجوریه نمیدونم گناه من چیه

بخدا خودمم نمیدونم چی از زندگیم میخوام

چون هر چی که خواستم یه مانع برام درست شده

کم آوردم اما نمیتونم راهی برای نجات از این وضع درست کنم

حتی یکی نیست دردمو بهش بگم شاید کمکی کنه

من با گناه نکرده دارم تقاص چیو پس میدم

باران می بارد امشب...

روزی که بهترین روز من بعد از مدتها باید باشه

اما چون سهم دل من شکستنه میشه یه خاطره ی بد

اون روز یه زلزله ده ریشتری دلمو داغون کرد

سهم دل من شکستنه این واقعیت زندگی منه

دیگه هیچوقت واسه هیچی تلاش نمیکنم چون این دنیا مال من نیست

باران می بارد امشب...